زن هرزه، تارت، نان شیرینی مربایی، مزه غوره، ترش مزه، تند، ترش، زننده سایر معانی: اسیدی، دبش، (معنی و غیره) تند، شدید، شیرینی مربایی، کیک میوه دار، (عامیانه)، فاحشه، جنده، روسپی، زن بی عفت، ( ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توانایی، قدرت، نیرو، توان، فشار، زور، انرژی سایر معانی: شوق و حرارت، توانمندی