مقام رعیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشاورز، روستایی سایر معانی: کشتگر، برزگر، زارع، فلاح، دهگان (دهقان)، کدیور، مقاطعه کار (به ویژه کسی که جمع آوری مالیات محل یا درآمد کسب و یا انجام کار سودآوری را در مقابل پرداخت وجه به عهده ...
کشاورز، دهاتی، رعیت، روستایی، روستایی، دهقانی سایر معانی: خرده کشاورز، کارگر روستا، زارع، فعله ی مزرعه، احمق، نابخرد، بی ادب، جاهل، (با تداعی کمی منفی) [زمین شناسی] روستایی، دهاتی، دهقانی، ک ...
بردگی، غلامی، برزگری فلاکت بار سایر معانی: serfage بردگی، غالامی