[عمران و معماری] همگرایی [زمین شناسی] همگرایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] جریان جمع شونده - جریان همگرا
عدسی همگرا [فیزیک] نوعی عدسی که فاصلۀ کانونی مثبت دارد|||متـ . عدسی کوژ convex lens||| عدسی مثبت positive lens
واژههای مصوب فرهنگستان
عدسی واگرا [فیزیک] نوعی عدسی که فاصله کانونی منفی دارد |||متـ . عدسی کاو concave lens||| عدسی منفی negative lens
[عمران و معماری] مسیر واگرا
آینۀ واگرا [فیزیک] آینهای کوژ که پرتوهای موازی با محور را واگرا میکند
آینده، آتی، فرارسیدن، آمدن، ورود، نزدیکی (از نظر زمان)، آینده دار، آتیه دار، امیدبخش، ظهور
مرزی، کم، حاشیهای، وابسته به حاشیه سایر معانی: نوشته شده یا چاپ شده در حاشیه ی متن یا صفحه، در کنار صفحه، کنارین، نزدیک به کناره یا مرز، سرحدی، (نزدیک به) کمترین حد، حداقل، کمینه، محدود، (اق ...
گونیا، سطح اریب، منحرف، مورب، غیر مستقیم، مایل، اریب، ضمنی، حاده یا منفرجه، رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن سایر معانی: نا راست، کنایه آمیز، کج، مبهم (مخالف: رک)، یک وری، غیر ...
آینهای کاو که پرتوهای موازی با محور را همگرا میکند [فیزیک]
آینهای کوژ که پرتوهای موازی با محور را واگرا میکند [فیزیک]