(خودمانی) 1- خل، دیوانه 2- غیر عادی، عجیب و غریب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(موسیقی) رنگ کوتاه، ضرب ثانوی، قطعه موسیقی ناهماهنگ، مغایر
مکتب کهن، گروه محافظه کار، گروه سنت گرا
خوشحال، در آسمان هفتم
دهانه، سوراخ، سراغاز، منفذ، فرصت، فتق، گشایش، چشمه، افتتاح، جای خالی، بازکردن سایر معانی: گشودن، باز شدن، روزن، روزنه، شکاف، بازگاه، پاچنگ، سرآغاز، مرحله ی اول، (شغل) جای خالی، فرصت کاریابی، ...
عقیده داشتن، نظریه دادن، اظهار نظر کردن سایر معانی: (معمولا مزاح آمیز) اظهارنظر کردن، اندیشیدن، پیشنهاد کردن، نظر یا عقیده خود را اظهار داشتن
مصدر، خدمتکار بیمارستان، گماشته، مرتب، منظم، باانضباط سایر معانی: بسامان، سامان مند، با دهناد، با سرواد، آراسته، خوش رفتار، نیک رفتار، پیرو قانون، صلح جو، سر به راه، (ارتش) وابسته به امربری، ...
سازنده، موسس، بنیان گذار، مبتکر سایر معانی: مبتکر، موسس، بنیانگذار
نتیجه، عاقبت، پی امد، بر امد، حاصل سایر معانی: درآیند، برآمد، بازده [صنعت] خروجی، برآمد [ریاضیات] برآمد، پیشامد ساده، رویداد، پی آمد، نتجیه، حاصل، برآمد، رویداد [آمار] برآمد [بهداشت] پیامد ...
قلنبه، عالی، ممتاز، برجسته، واریز نشده سایر معانی: مبرز، زبده، نخبه، سرشناس، (وام یا کار و غیره) عقب افتاده، معوقه، نا تمام، حل نشده، بیرون زده، بر آمده، قلمبه، (سهام و اوراق قرضه) منتشر شده ...
گول زدن، زرنگ تر بودن از سایر معانی: (قدیمی) باهوش تر بودن، بیشتر (از دیگری) زرنگی کردن، ذکاوت بیشتر به خرج دادن، ترفند بهتری زدن، حیله ی بهتری به کار زدن، بهتر دوز و کلک سوار کردن ...
پیمان، موافقت، عهد، معاهده، پیمان بستن سایر معانی: سامه، قول و قرار، میثاق [حقوق] پیمان، عهد، میثاق، قرارداد، توافق