انحراف، فساد، چرک سایر معانی: تباهی، پوسیدگی، بدکاری، فساد اخلاقی، هرزگی، پتیارگی، گمراهی، ضلالت، فاوایی، نادرستی، رشوه خواری، هرچیز فاسد شده (به ویژه واژه و متن)، مسخ، تحریف، (سخن یا نوشتار ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسوایی، افتضاح، عار، فضاحت، سیهرویی، بیابرویی، خفتاوردن بر، مفتضح کردن، خوار کردن سایر معانی: از چشم افتادگی، مغضوبیت، مورد کم لطفی قرار گرفتن، بی مهری، آبروریزی، روسیاهی، ننگ، بدنامی، رسوا ...