کشیدن، سوختن، تحمل کردن، متحمل شدن، رنج بردن سایر معانی: (سختی یا درد و غیره) کشیدن، دستخوش تغییر شدن، ـ دیدن، تاب آوردن، یارا داشتن، اجازه دادن، فرصت دادن، - بردار بودن، تن در دادن، دچار بو ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در مضیقه، تنگدست، کم امیتاز سایر معانی: محروم، دارای امتیازات اجتماعی کمتر، محروم از مزایای اجتماعی و اقتصادی
زشت، بد، نامساعد، برعکس، بد قیافه، نا مطلوب، نامیمون سایر معانی: مخالف، پاد [ریاضیات] نامساعد [ریاضیات] نامطلوب
[فوتبال] غیرقابل استفاده
بکار زدن، بکار گرفتن، بهرهبرداری کردن، استفاده کردن از، مورد استفاده قرار دادن، بمصرف رساندن سایر معانی: به کار زدن، به کاربردن، به کارگرفتن [مهندسی گاز] مورداستفاده قراردادن، بمصرف رساندن [ ...
مزیت استفاده از دو گوش نسبت به یک گوش برای بهبود مکانیابی و درک صدا در محیط نوفهدار [شنواییشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان