خرابگر سایر معانی: (عضو قبیله ی آلمانی نژاد که اروپای غربی را مورد تهاجم قرار داد و در سال 455 میلادی شهر روم را غارت کرد) واندال، (v کوچک - کسی که به بناهای تاریخی و غیره آسیب می رساند) تبا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخریبگری [علوم نظامی] تخریب خودسرانه یا بداندیشانۀ اموال عمومی یا خصوصی
واژههای مصوب فرهنگستان
وحشیگری، خرابگری، دشمنی با علم و هنر سایر معانی: تباهگری، ویرانگری، آسیب رساندن به بناهای تاریخی و غیره
(به بناهای تاریخی و غیره) آسیب رساندن، تباهگری کردن، ویرانگری کردن، تباهانیدن، اثار هنری و تاریخی را ویران کردن، خرابگری کردن
خرابکاری رایانهای [رایانه و فنّاوری اطلاعات] خرابکاری ازطریق رایانه یا در سامانههای رایانهای
دزدیدن، چپاول کردن، غارت کردن سایر معانی: چاپیدن، به یغما بردن، تاراج کردن، ربودن بیشتر با of
نابود کننده، ویرانگر، مخرب، خرابکار، ناو شکن سایر معانی: خراب کننده، انهدام آور
اذیت، شیطنت، موذی گری، شرارت، بدسگالی سایر معانی: آسیب (به ویژه توسط شخص)، صدمه، آزار، مایه ی صدمن شیر، سبب دردسر، مایه ی شر، آدم شرور، شر به پا کن، فتنه انگیز، شهرآشوب، (آدم یا بچه) شیطون، ...
فتنه جویی سایر معانی: شیطنت، اذیت
غارتگر سایر معانی: یغما گر
خرابکاری، خرابکاری عمدی، کارشکنی و خرابکاری، خرابکاری کردن سایر معانی: کارشکنی، شر به پا کردن، کارشکنی کردن، خرابکارانه، کارشکنانه [حقوق] خرابکاری، کارشکنی، آسیب وارد کردن به تولیدات و ماشین ...