غیر عادی، مطلق، کاملا، بحداکثر، باعلی درجه، بزبان اوردن، فاش کردن، ادا کردن، گفتن سایر معانی: محض، صرف، کامل، تمام عیار، بی چون و چرا، سراپا، (در اصل) بیرون دادن، ذکر کردن، برزبان آوردن، (با ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گفته [زبانشناسی] اصطلاحی که به پارهای از گفتار (واژه، جمله، گفتمان) اطلاق میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
کاملا، بکلی، جمعا، مطلقا سایر معانی: مطلقا، کاملا، بکلی [مهندسی گاز] مطلقا، کاملا، بکلی
حد اعلی، حد اکثر، بیشترین سایر معانی: رجوع شود به: utmost
در حال بال زنی، در حال پرپر زنی، در هیجان، در اهتزاز، در حال لرزش
[برق و الکترونیک] مدار پاد آشوب مداری در رادار که با تضعیف بازتاب های ناخواسته آشکار سازی هدف ها را ممکن می کند .
روغن طوقه [مهندسی بسپار - تایر] لیزانۀ (lubricant) لازم برای جلوگیری از صدمه دیدن تایر و جااندازی آسان آن بر روی رینگ (rim)
[پلیمر] ماشین اریب بر
[سینما] بندان تیغه ای
علفچین [حملونقل ریلی] ماشینی برای کندن علفها و بوتههای حریم خط آهن
(گیاه شناسی) کتانی تماشایی، کتانی رایج، گل کتان، کتان وحشی (linaria vulgaris از خانواده ی figwort)
انواع لوبیاهای سفید یا دارای رنگ روشن