استفاده، کاربرد، استعمال سایر معانی: کاربرد واژه، سنت، رویه، روش، روال، رسم، شیوه، عرف، عادت، معمول [حسابداری] مصرف [حقوق] عرف، رسم، کاربرد [ریاضیات] مصرف، کاربرد، استفاده ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] استفاده از اتومبیل - کاربری اتومبیل
[حسابداری] انحراف استفاده از ظرفیت
[نساجی] آزمایش مصرف نهایی
بدرفتاری، تندی
سوء استفاده، سوء استعمال، بد رفتاری سایر معانی: سوءاستعمال
سوء استعمال، بدکار بردن سایر معانی: (واژه) کاربرد غلط، استعمال غلط، بد کاربرد، سوکاربرد
[حقوق] عرف و عادت مرسوم و متداول، رسم معمول
[عمران و معماری] کاربری پارکینگ
سوسیس، سوسیگ، روده محتوی گوشت چرخ شده سایر معانی: روده محتوی گوشت چر شده
[حقوق] عرف تجاری