یکی از دو زمان گذشته و اسم مفعول فعل: burn، سوختگی، سوزش، داه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بادام سوخته
[شیمی] آهک سوخته
رنگیزه ای به رنگ قرمز قهوه ای، رنگیزهای به رنگ قرمز قهوهای قرمز قهوهای
حاضر غایب کردن، درست پیش بینی کردن
[حسابداری] دفعات گردش سرمایه بکار رفته
[حسابداری] دفتر روزنامه دریافتهای نقدی
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Tl,Pb)21(Sb,As)91S147 - وجه تسمیه : از نام یخچال طبیعی Chabourneou در فرانسه
[نفت] دریچه یک طرفه
کره سازی، بوسیله اسباب گردنده جلو رفتن سایر معانی: (با تکان دادن شیر در مشک یا دستگاه) کره گرفتن، کره گیری کردن، زدن (دوغ یا شیر)، هم زدن، (با شدت و مداومت) تکان دادن یا لغاندن، (دراثر تکان ...
[عمران و معماری] مته ضرباتی - مته کابلی - حفار با کابل [زمین شناسی] مته ضربه ای، مته کابلی، حفار با کابل [نفت] مته ی حفاری ضربه یی
هراسناک یا دلواپس یا عصبانی کردن