طفل، بچه بداخلاق و لوس، کف شیر سایر معانی: (شوخی آمیز یا شکوه آمیز) بچه ی لوس، کودک ننر، بچه ی بی ادب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشنجی، نامنظم رونده سایر معانی: وابسته به حرکت لقوه مانند یا ناگهانی، لقوه ای، پر تکان، (گوشت تراشه شده و خشکانده شده در آفتاب یا گرمخانه به ویژه گوشت گاو) گوشت خشک، متناوب، خشکانده شده در ا ...
ژنده پوش، ادم کثیف و بی سر و پا سایر معانی: ژنده پوش (به ویژه کودک ژنده پوش)، کجینه پوش، ژولیده