بی پروا، غافل سایر معانی: بی اعتنا، بی توجه، حرف نشنو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوته نظر، نزدیک بین سایر معانی: کوته بینانه، کوته نظرانه، نادور اندیشانه، نزدیک بین (بیشتر می گویند: nearsighted)، نادوراندیش this youth is shortsighted این جوان دوراندیش نیست، نزدیک بین، کو ...
بی پروا، بی احتیاط، بدون اطلاع، تند و بی ملاحظه سایر معانی: بدون مشورت، بی کنکاش، بدون شور و غور، نسنجیده، نامعقول، بی فکرانه