بیحجاب [جامعهشناسی] زنی که حجاب را از سر یا تن برداشته باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
پرده برداری سایر معانی: مراسم پرده برداری، مراسم افتتاح، آشکار سازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روباز، بی پناه، سرد، اشکار، پدیدار، درمعر نهاده [سینما] نور دیده - نور خورده - حلقه های فیلمبرداری شده - فیلم نگاتیف / نور دیدن فیلم نگاتیف [عمران و معماری] نمایان [کوه نوردی] بی حفاظ. ...
الهام، اشکار سازی، افشاء، فاش سازی، وحی سایر معانی: آشکار سازی، هویدا سازی، نمایان سازی، (الهیات) وحی، الهام الهی، مکاشفه، اشراق، کشف و شهود، تجلی (خواسته ی خداوند)، تجلی گری، رازگشایی، افشا ...
لخت شدن، جامه از تن بدر اوردن سایر معانی: رخت کندن، لباس در آوردن، عریان کردن
اشکار کردن، برهنه کردن، کشف کردن، سر پوش برداشتن از سایر معانی: آشکار کردن، بر ملا کردن، افشا کردن، پرده برداری کردن، روپوش یا پوشش چیزی را برداشتن، عریان کردن
بی کلاه، سر برهنه، بی پوشش، بی حفاظ، بی سقف
زنی که حجاب را از سر یا تن برداشته باشد [مطالعات زنان]