پیچیدگی، شکنج سایر معانی: (به ویژه چهره و بدن) کج و کولگی، کولگی، هم چلانش، دژ ریختی، اعوجاج، از شکل افتادگی، ازشکل اندازی، کج کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زشتی، کراهت منظر، زنندگی، شناعت، ترسناکی، سهمگینی
بیقوارگی سایر معانی: زشتی، کراهت، بدنمایی