(پزشکی) سرخکدار، سرخجه دار، سرخکی، دچارسرخجه، کرم گرفته، دارای کرم کدوگوشت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسیس، بی قوت، فقیر، تنگ چشم سایر معانی: تهیدست، بی چیز، آس و پاس، ممسک، جوکی
خود خواه، خود پرست، خود پسند سایر معانی: خودخواهانه، خودپسندانه
خودپسندانه، خود غرضانه
خسیس، ناخن خشک، ممسک، ژکور، زفت، کنس، پست، خشک دست، خسیس