نا معلومی، شک، تردید، چیز نامعلوم، بلاتلکیفی سایر معانی: بلاتکلیفی، عدم قطعیت، غیر محرز بودن، محقق نبودن، نا پابرجایی، ناپایداری، بی ثباتی، تزلزل، عدم ثبات، دودلی، سرگشتگی، شبهه، احتمال، اتف ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصل عدم قطعیت [فیزیک] اصلی که براساس آن دقت زیاد در اندازهگیری یک کمیت به خطا در اندازهگیری کمیت همیوغ آن میانجامد
واژههای مصوب فرهنگستان
[آمار] ضریب عدم حتمیت
عدم قطعیت عمیق [آیندهپژوهی] موقعیتی که در آن تصمیمگیرندگان از مدل سامانه و همچنین توزیع احتمالی متغیرها و پیامدهای مختلف آن آگاهی ندارند ...
عدم قطعیت ارادی [آیندهپژوهی] عدم قطعیت ناشی از ارادۀ یک بازیگر هوشمند با توانایی پیشبینی گزینههای موجود و نظارت بر آنها ...
[آمار] داوری تحت عدم حتمیت
عدم قطعیت تصادفی [آیندهپژوهی] عدم قطعیت ناشی از وجود پدیدههای روبهتکامل و بدون هدف خاص
عدم قطعیت ساختاری [آیندهپژوهی] ← عدم قطعیت کیفی
نا معلومی سایر معانی: نامحدودی [ریاضیات] ابهام
نا امنی، تزلزل سایر معانی: سستی
دندانه دار بودن، ناهمواری، بریدگی
دچاری به نرمی استخوان، لغزندگی، سستی، شکنندگی