(به ویژه در مورد شرکت در احزاب و گروه های سیاسی) ناپیوستار، شرکت نکننده، ناطرفدار، غیر عضو، ناهوادار، بیطرف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ازاد، اعزام نشده، ناوابسته، توفیق نشده، منتظردستور سایر معانی: باز، بسته نشده، گیر انداخته نشده، چفت یا زنجیر نشده، غیر متصل، مستقل، نا سر سپرده، نامزد نشده، ازدواج نکرده، مجرد