unattached
/ˌənəˈtæt͡ʃt/

معنی

ازاد، اعزام نشده، ناوابسته، توفیق نشده، منتظردستور
سایر معانی: باز، بسته نشده، گیر انداخته نشده، چفت یا زنجیر نشده، غیر متصل، مستقل، نا سر سپرده، نامزد نشده، ازدواج نکرده، مجرد

ترجمه آنلاین

غیر متصل

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.