بى پایانى، بیحسابى، بزرگى بى اندازه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایان نا پذیری، تهی نشدنی سایر معانی: پایان نا پذیری، تهی نشدنی
ابدیت سایر معانی: بیکرانی، نامتناهی بودن، بیحدی، بی اندازگی، بی انتهایی، (فضا یا فاصله یا مقدار یا زمان و غیره) بیکران، بی پایانی، (هندسه) نقطه ی بی نهایت، (ریاضی) ناپایانی، بی نهایت، infini ...
مجاورت، پیش، حضور، محضر، پیشگاه، در نظر مجسم کننده، وقوع و تکرار سایر معانی: بودن، وجود، شخصیت، هیبت، جذبه، جلادت، (هنرپیشه روی صحنه و غیره) گیرایی (stage presence هم می گویند)، وجود نامرئی، ...
شیوع، تفوق، پخش، نفوذ، رواج، غلبه، درجه شیوع سایر معانی: شیوع، پخش، نفوذ، تفوق، درجه شیوع، رواج [بهداشت] شیوع
حضور در همه جا یا در جاهای بسیار بهطور همزمان [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان