سیما، حالت، بیان، قیافه، عبارت، تجلی، ابراز، کلمه بندی سایر معانی: به زبان آوری، آب و تاب، روش بیان، شور، حال، اصطلاح، صورت، زبانزد، هشته، بیانگر، نشانه، گویا، نشانگر، (قیافه یا حرکات و غیره ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استعاره، (جمع) صنایع ادبی
رجوع شود به: phraseology [ریاضیات] بدنی، جسمانی، فیزیکی