expression
/ɪkˈspreʃ.ən/

معنی

سیما، حالت، بیان، قیافه، عبارت، تجلی، ابراز، کلمه بندی
سایر معانی: به زبان آوری، آب و تاب، روش بیان، شور، حال، اصطلاح، صورت، زبانزد، هشته، بیانگر، نشانه، گویا، نشانگر، (قیافه یا حرکات و غیره که حالت یا معنی چیزی را برساند) قیافه، وجنه (وجنات)، افشردن، آب میوه گیری، روغن گیری، چلانش، نمایه، نمایش، تصویر (هر چیزی که به صورت هنری به ویژه موسیقی و نقاشی بیان شود)، (ریاضی) صورت، جمله، درایش
[سینما] افزایش زمان نور دادن / مقدار نور وارده به لنز و دوربین
[عمران و معماری] حالت
[کامپیوتر] عبارت - یک سری نشانه ها که می توان آنها را ارزیابی کرد تا مقدار خاصی داشته باشند . مثلاً 3 +2 عبارتی است که به 5 ارزیابی می شود . نمونه ای از عبارات عددی در زبان بیسیک : 3.5 3^ PI * R * (4/3) ( 2 ^ B + 2 ^ A ) SQRT برخی از زبانهای برناه نویسی عبارتی دارند که مقدارشان رشته های کاراکتری یا مقادیر بولی ( درست - غلط ) است، مثلاً " WALLA " + " WALLA" یک عبارت رشته کاراکتری است، و ( P OR Q ) AND R عبارت بولی است . - عبارت .
[برق و الکترونیک] عبارت، بیان، اظهار
[نساجی] نم - رطوبت - مقدار برداشت مایع توسط پارچه پس از فولارد شدن
[ریاضیات] عبارت، صورت، جمله، درایش

دیکشنری

اصطلاح
اسم
expression, statement, explanation, presentation, interpretation, declarationبیان
phrase, expression, passage, quotation, wording, phraseologyعبارت
expression, manifestation, proposalابراز
expression, epiphany, emanation, phenomenon, influenceتجلی
state, case, condition, situation, mood, expressionحالت
face, look, countenance, expression, mien, gestureقیافه
physiognomy, aspect, appearance, features, countenance, expressionسیما
phrase, phraseology, wording, expressionکلمه بندی

ترجمه آنلاین

بیان

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.