ملتفت، مطلع، باخبر، اگاه، بااطلاع، مسبوق سایر معانی: آگاه، مواظب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطلع، مسبوق سایر معانی: بااطلاع، آگاه، در جریان، باخبر، آگاهانه، مطلعانه، اگاه باخبر [ریاضیات] با خبر، آگاه، مطلع
زیرک، با هوش، مطلع، بصیر، قابل درک، وارد بکار سایر معانی: دانا، باخبر، آگاه، وارد، فاضل
(امریکا - خودمانی) هشیار، وارد، (خودمانی) دارای حواس جمع یا مشاعر خوب، دارای هوش و حواس درست