knowledgeable
/ˈnɑːlədʒəbl̩/

معنی

زیرک، با هوش، مطلع، بصیر، قابل درک، وارد بکار
سایر معانی: دانا، باخبر، آگاه، وارد، فاضل

دیکشنری

آگاهانه
صفت
alert, shrewd, nimble, smart, clever, knowledgeableزیرک
intelligent, smart, ingenious, spiffy, clever, knowledgeableبا هوش
intuitive, discriminating, great, knowledgeable, sage, conversantبصیر
knowledgeableوارد بکار
comprehensible, perceptible, realizable, cognizable, imaginable, knowledgeableقابل درک
informed, knowledgeable, aware, hep, au courant, understandingمطلع

ترجمه آنلاین

آگاه

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.