صبر و شکیبایی کسی را تمام کردن، بی تاب کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخت، کوشا سایر معانی: آزار دهنده، ستوهنده، بدقلق، طاقت فرسا، بی تاب کننده، ساعی
ازمایش، ازمایش درجه استعداد سایر معانی: (عامیانه - برای شرکت در تیم ورزشی یا نمایش و غیره)مسابقه ی گزینش، ازمون برای گزیدن نامزد مسابقات یانمایش وغیره، 1- (از طریق به کار بردن) آزمودن، امتحا ...
(نوعی کنش آور تریپسین که توسط لوزالمعده ترشح می شود) تریپسین زا، تریپسینوژن [علوم دامی] تریپسینوژن ؛ شکل غیر فعال آنزیم تریپسین .
[علوم دامی] تریپتامین
[ریاضیات] هندسه ی مطلق
[شیمی] طیف نورسنجی جذبی
حموضت سنجی [شیمی] اسید سنجی
[عمران و معماری] فتوگرامتری هوایی [زمین شناسی] فتوگرامتری هوایی
[خاک شناسی] جنگل- زراعی [آب و خاک] کشاورزی، جنگلداری [خاک شناسی] جنگل زراعی
هندسۀ جبری [ریاضی] مبحثی که به مطالعۀ خواص هندسی اشکال با استفاده از روشهای جبر مجرد میپردازد
واژههای مصوب فرهنگستان
alka;imetryعلوم مهندسى : قلیا سنجى