مسافر باگاری سایر معانی: مسافر باگاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سالک، مسافر پیاده، عابر، رهرو، رهنورد سایر معانی: رهرو، رهنورد، سالک، مسافر پیاده