ارسال، حمل، محموله سایر معانی: تحویل، فرستادن، سپارش، بار، مرسوله، فرسته [حسابداری] امانی [حقوق] محموله بار [ریاضیات] حمل، مرسوله، ارسال، محموله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارسال، سخن پراکنی، مخابره، انتقال، سرایت، عبور، فرا فرستی سایر معانی: واگیری، (رادیو و غیره) پخش، ترا گسیل، ترا گسیلش، پراکنش، (مکانیک) جعبه دنده، دستگاه انتقال نیرو، زور رسانی، اسبابی که بو ...