نویسهگردانی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] تبدیل صورتهای نوشتاری از یک نظام خطی به یک نظام خطی دیگر
واژههای مصوب فرهنگستان
نویسهگردانیشده [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] صورت تبدیلشدۀ صورتهای نوشتاری یک نظام خطی به نظام خطی دیگر
نویسه گردانی، حرف به حرف نویسی سایر معانی: نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی اززبانی بزبان دیگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تفسیر، برگردان، انقال، ترجمه، پچواک، حرکت انتقالی سایر معانی: ترجمان (ترگمان)، یچواک، یچوه، ویچار [شیمی] انتقال [عمران و معماری] انتقال [کامپیوتر] انتقال، ترجمه [برق و الکترونیک] انتقال، ترج ...
صورت تبدیلشدۀ صورتهای نوشتاری یک نظام خطی به نظام خطی دیگر [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]