[ریاضیات] ردیابی مسیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] ردیابی سیگنال، ترسیم سیگنال - ردیابی سیگنال روش تعمیری که در آن پیشرفت سیگنال در هر طبقه گیرنده دنبال می شود تا طبقه دارای اشکال پیدا شود.
[مهندسی گاز] مقداربخارجزئی که درلوله های باریک جریان دارد
قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی، تدبیر کردن، طرح کردن، قصد کردن، تخصیص دادن سایر معانی: نقشه ی چیزی را طرح کردن، انگاره کشی کردن، نقشه کشیدن، طرح و اجرا کردن (به ویژه امور هنری ...
شکار، جستجو، صید، نخجیر، صید کردن، جستجو کردن در، تفحص کردن، شکار کردن سایر معانی: بشگرد، به شکار رفتن، نخجیر کردن، (معمولا با : down) تعقیب کردن، دنبال رفتن یا کردن، جستجو کردن، (با : up یا ...
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر کهباخط کشی مشخص میشود، خط کشیدن، خط انداختن در، اراستن، پوشاندن، خط دار کردن، تراز کردن، استر کردن سایر معا ...
صفت، طرح، شکل، الگو، نونه سایر معانی: پیش نویس، مسوده، شکل واره، دیسه نما، نمودار، دیاگرام، مدل [کامپیوتر] طرح ؛ مدل ؛ شما ؛ الگو [ریاضیات] شکل، نمودار، طرح
خیال، شبح، تمثال، صورت خیالی، نمودناک، شباهت وهمی، شباهت ریایی، شباهتتصنعی سایر معانی: تصویر، فرتور، وانمودگر، تظاهر، ریاکاری
روشی در کاوش بقایای بناهای باستانی ازطریق آشکارسازی سطحی آنها و سپس پاکسازی طرفین دیوارها و شناسایی رد و امتداد آنها [باستانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان