راست، از روی صدق و صفا سایر معانی: truthful راستگو، صادق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صبر و شکیبایی کسی را تمام کردن، بی تاب کردن
سخت، کوشا سایر معانی: آزار دهنده، ستوهنده، بدقلق، طاقت فرسا، بی تاب کننده، ساعی
ازمایش، ازمایش درجه استعداد سایر معانی: (عامیانه - برای شرکت در تیم ورزشی یا نمایش و غیره)مسابقه ی گزینش، ازمون برای گزیدن نامزد مسابقات یانمایش وغیره، 1- (از طریق به کار بردن) آزمودن، امتحا ...
(نوعی کنش آور تریپسین که توسط لوزالمعده ترشح می شود) تریپسین زا، تریپسینوژن [علوم دامی] تریپسینوژن ؛ شکل غیر فعال آنزیم تریپسین .
[علوم دامی] تریپتامین
کشش نود ـ نود [اَرتاپزشکی] نوعی کشش در اَرتاپزشکی غالبا برای کودکان شامل کشش استخوانیای که مفصل زانو و لگن را بهصورت معلق در زاویۀ نود درجه نگه میدارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] انتقال خود کارانه داده ها.
[ریاضیات] توزیع پیشین [آمار] توزیع پیشین
[کامپیوتر] زمان جمع، تفریق .
[نساجی] اصطلاحی فرانسوی برای انواع بالاپوش ولحاف وهمچنین اثرات کاهنده کیفیت پارچه
ش درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است [زمین شناسی] درخت سپیدار که نام لاتین آن populus alba است .