تنجش مرکزی [مهندسی مواد و متالورژی] ← تنجش محوری
واژههای مصوب فرهنگستان
میانی، واقع در مرکز، وسطی سایر معانی: مرکزی، نزدیک به مرکز، میانگاهی، در مرکز، واقع درمرکزcentric _پسوند، دارای تعداد به خصوص مرکز، مرکزدار [concentric] [زمین شناسی] هم مرکز به بافت یک سنگ م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] گمزادان شعاعی، آغازیان شعاعی دیاتومی که بطوراساسی دارای تقارن شعاعی می باشد؛ عضوی از راسته دیاتوم های سنترال. مقایسه شود با: pennate diatom.
[عمران و معماری] شتاب گریز از مرکز
سد مرکزگریزی [فیزیک] شیب تند و نامحدود پتانسیل برای ذرهای که با تکانۀ زاویهای غیرصفر در اطراف یک محور به چرخش درمیآید|||متـ . انرژی پتانسیل مرکزگریزی centrifugal potential ...
[نفت] دم گریز از مرکز
ریختهگری مرکزگریزانه [مهندسی مواد و متالورژی] نوعی ریختهگری که در آن فلز به درون قالب ماسهای یا دائمی، که حول محور افقی یا عمودی میچرخد، ریخته میشود ...
[معدن] کلاسیفایر مرکز گریز (جدایش)
واپیچش مرکزگریز [فیزیک] افزایش اندک طول شعاعیِ جسمی که در حال چرخش است
[نساجی] ماشین رنگرزی گریز از مرکز
نیروی مرکزگریزی [فیزیک] نیروی لَختیای که در چارچوبهای چرخان آن را در جهت گریز از محور در نظر میگیرند و اندازهاش با فاصله از محور نسبت عکس دارد ...
(فیزیک) نیروی مرکز گریز، نیروی گریز از مرکز [شیمی] نیروى مرکز گریز، نیروى گریز از مرکز [عمران و معماری] نیروی گریز از مرکز [مهندسی گاز] نیروی گریز از مرکز [زمین شناسی] نیروی گریز از مرکز [نس ...