[حسابداری] حساب عملکرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] بازی با سرمایه
تمبر معامله، کوپن (که برخی فروشگاه ها برای تشویق به مشتریان می دهند و می توان با آن کالای رایگان گرفت)، تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدارمیدهند
[حقوق] انتقال مالکیت، قبض و اقباض مال مورد انتقال، تحویل و تسلیم
[ریاضیات] منطق کلاسیک
مادری جانشین سنتی [علوم سلامت] اقدام زنی که رویان حاصل از تخمک خود و زامۀ مرد غیرهمسر خود را در زهدان خود تا هنگام زایمان حمل میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سنت گرایی، سنت پرستی، اعتقاد برسوم باستانی سایر معانی: دیرمان گرایی
سنتی کردن، بصورت حدیث در اوردن، بصورت سنت دراوردن سایر معانی: بصورت حدیک در اوردن
مطابق احادیک، نقلا، تواترا
باستانی، حدیثی، روایتی، روایت شده سایر معانی: نقلی
دماغه ی ترافالگار (در کرانه ی جنوب غربی اسپانیا)
[عمران و معماری] دستگاه کنترل القایی چراغ راهنما