سلمان، سرتراش، سلمانی کردن سایر معانی: سلمانی، آرایشگر، گیس آرا، آرایش گیسو کردن، گیس آراستن، ریش کسی را تراشیدن، سموئل باربر (آهنگساز امریکایی)، سلمانی شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توده سایر معانی: (عامیانه) بسیار، خروارها، یک عالمه، oodlins فراوان، خیلی زیاد، انباشته
التهاب لوزه [زیستشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مربوط به لوزه [زیستشناسی]