بهامُهر [عمومی] مهرهای فلزی یا پلاستیکی یا برگهای که در دادوستد داخلی یک محل، مانند غذاخوری، به کار رود و قابل تبدیل به پول باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نمونه [زبانشناسی] هریک از تجلیهای ملموس و عینی یک نوع که ویژگیهای آن نوع را نمایش دهد
پول نماینده، پول فرعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] طرحی که دستیابی به شبکه را از طریق یک بر چشب الکتریکی دوار بنام یک نشانه حفاظت می کند .
پرداخت بخشی از بها یا وام [حقوق] بیعانه
سامانۀ شناسهای [حملونقل ریلی] سامانهای که بر عبور و مرور در مسیرهای تکخط نظارت میکند و به قطار برای ورود به بخشی از خط شناسه میدهد ...
[کامپیوتر] نشاندار کردن شکستن یک رشته کاراکتر به کوچکترین واحدی که در یک زبان فایل اهمیت است . ( tokens تعریف 2 ) .
سیرگاه غیرشناسهای [حملونقل ریلی] سیرگاهی که قطار برای ورود به آن به شناسه نیاز ندارد
نمودافزار اصالتسنجی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] افزارهای قابلحمل که برای اصالتسنجی کاربران به کار میرود و بـراساس دنبالـههای بـرنـامهای چالشـ پ ...
کوپن سایر معانی: (سهام و اوراق قرضه) قطعه، بریده، برگه (که مالک آن را بریده و برای دریافت سود یا بهره ارائه می دهد)
سند، مدرک، تمسک، دستاویز سایر معانی: دست آویز، یافتگان، بنچاک، سند ارائه دادن، سنددار کردن، با مدرک اثبات کردن، (کتاب و رساله و غیره - با رجوع به منابع و مراجع مختلف ادعای خود را) به اثبات ر ...
خوراک، کرایه، مسافر، کرایه مسافر، مسافر کرایهای، گذران کردن، گذراندن سایر معانی: (شعر قدیم) رفتن، سفر کردن، روی دادن، اتفاق افتادن، به سر کسی آمدن، انجام شدن یا دادن، صورت گرفتن، خوردن، خورا ...