مشتاقانه سایر معانی: زیاد، سخت، بشدت، با تشدیدیا تاکید، باتوجه و سرمایه زیاد، بطورعلمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تماما، سراسر، سرتاسر، بکلی، از درون و بیرون سایر معانی: (در) سرتاسر، (در) سراسر، (در) همه ی، (در) تمام، سراسر، تماما، ازدرون وبیرون، بکلی، از همه جهت، درتمام مدت، سرتاسر [ریاضیات] سراسر، تما ...
تا جهنم یخ بزند، هر چه دلت می خواهد، وقت گل نی
پایان یافتن، پایان دادن، منتج بهنتیجه شدن، خوف، عمل بستن سایر معانی: 1- (پیچاندن و) به صورت گوی درآوردن، گلوله کردن 2- درهم بافتن، درهم گوراندن، درهم گیر انداختن، همبسته کردن یا بودن 3- به پ ...