مورب، اریب وار، منحنی، کج، چپ چپ، با گوشهء چشم سایر معانی: یک وری، ناسازوار، کج و کوله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنار، رفته، دور افتاده، یکسو، فاصلهدار، دور از، بیرون، پس از ان، دور، بی درنگ، بیک طرف، بعد، بیرون از، در سفر، بطور پیوسته، از انجا، از ان زمان، از انروی سایر معانی: درجای دیگر، به سوی دیگر، ...