شخم زن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توپخانه ی سنگین
دستگاه شخم زنی با تیغه های گردان
سامان، ساز، اغوش سایر معانی: اسلحه، خدمت نظامی، نشانهای خانوادگی یادولتی، فنگ
ارتش، سپاه، لشکر، گروه، جمعیت، صف، دسته سایر معانی: نیروهای نظامی (به ویژه زمینی)، نیروی زمینی، قشون، سپه، (یگان نظامی متشکل از دو یا چند لشکر و نفرات کمکی) سپاه، (اغلب a بزرگ) تشکیلات گسترد ...
کشاورز، روستایی سایر معانی: کشتگر، برزگر، زارع، فلاح، دهگان (دهقان)، کدیور، مقاطعه کار (به ویژه کسی که جمع آوری مالیات محل یا درآمد کسب و یا انجام کار سودآوری را در مقابل پرداخت وجه به عهده ...
فرمان، رل، چرخ فرمان، چرخ سکان، فرمان اتومبیل سایر معانی: (اتومبیل) فرمان، (کشتی) سکان، چر فرمان، چر سکان [پلیمر] فرمان، غربالک فرمان
ویسکی، وسکی سایر معانی: (مشروب الکلی قوی) ویسکی، مشروب دارای ویسکی، whisky وسکی، مثل وسکی، وسکی خوردن
دستهسکانی که به پشت سکان نیز امتداد یافته است [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
دستهسکانی که با طناب یا زنجیری که به دور استوانهای تابیده شده است به حرکت در میآید [حملونقل دریایی]
دستهسکانی که با فنر به چارکی یا دستهسکان کمانی وصل شده است و در سر محور سکان آزادانه حرکت میکند [حملونقل دریایی]
زنجیری که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم سکان را حرکت میدهد [حملونقل دریایی]