محکمه سایر معانی: دادگاه [حقوق] دادگاه، محکمه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] سود سوزآور
ترکه ی درخت سیبچه، ترکه ی گیل، چوبدستی (از چوب این درخت)، آدم کژخوی
بلیت اعتباری [حملونقل ریلی] بلیتی که برای استفاده در مدتزمانی خاص، مثلا یک هفته یا یک ماه یا یک سال، معتبر باشد؛ این بلیت ممکن است رمزدار باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] تپه های هلالی شکل
[زمین شناسی] شکستگی هلالی یک اثر هلالی به شکل شکاف هذلولی شکل با اندازه ای بزرگتر (تا 12-10 سانتی متر طول) از یک خراشیدگی سطح سنگهای یخرفتی. این نشان به سمت جهتی محدب است که از آن جهت یخ حرک ...
[آمار] آماره کرِسی-رید
قوس محدب [حملونقل درونشهری - جادهای] راهی به شکل دو خط مماس که ازطریق یک قوس عمودی سهموی به یکدیگر وصل میشوند و در آن مماس ورودی سربالا و مماس خروجی سرازیر است ...
وند اقربطسى
قطعی، بحرانی، انتقادی، منتقدانه، وخیم، نکوهشی سایر معانی: انتقادآمیز، نکوهشگرانه، معاندانه، خرده گیرانه، وابسته به نقد ادبی یا هنری و غیره، نقدگرانه، هنرسنجانه، سخن سنجانه، نکته سنجانه، بسیا ...
[برق و الکترونیک] طول موج جذب بحرانی طول موج مربوط به سطح معینی از انرژی الکترون در اتم یک عنصر مشخص که در آن نا پیوستگی جذب رخ می دهد.
باستانشناسی انتقادی [باستانشناسی] رویکردی نظری به باستانشناسی مبتنی بر این فرض که باستانشناسان تأثیری عملی بر جامعۀ خود دارند ...