بى شعله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(نورشناسی) عدسی خطاگیر (که عدم تمرکز اشعه ی کروی را اصلاح می کند)
نقطههای اَپخش [فیزیک] دو نقطه بر روی محور یک سامانۀ اپتیکی بهطوریکه نور گذرنده از هریک از آنها از نقطۀ دیگر بگذرد یا به نظر برسد از نقطهای دیگر سرچشمه گرفته است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
من، شامل یا مستلزم بیان حقیقت، قابل توضیح
مسلم، بدبهی، بی چون وچرا
سیاستگریز [علوم سیاسی و روابط بینالملل] ویژگی فرد یا نهادی که به امور سیاسی بیتوجه است
بطور قابل گوشزد
[آب و خاک] قائم ظاهری
زبانشناسی کاربردی [زبانشناسی] شاخهای از زبانشناسی که با استفاده از یافتههای زبانشناسی نظری و توصیفی به حل مسائل زبانی دیگر رشتهها میپردازد ...
[شیمی] میدان مغناطیسی اعمال شده
شاگرد، کاراموز، خلیفه، شاگردی کردن سایر معانی: نوآموز، تازه کار، به شاگردی پذیرفتن، (در گذشته - نجاری و بنایی و غیره) شاگردی که قانونا موظف بود در مقابل خوراک و آموزش برای استاد خود رایگان ک ...
شاگردی، تلمذ، کاراموزی سایر معانی: شاگردی، تلمذ، کاراموزی