چوبدستی سرکلفت، چوب قانون، چماق، کتک زدن، با چماق زدن، مجبور کردن سایر معانی: با چماق یا چوبدستی زدن، گرز، کدنگ، کدنگ زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لافزن، خود ستا، چاخان، متظاهر سایر معانی: به خود بالنده، پزی، لافنده
کفیل، پیوستگی، قرارداد، بند، ضمانت، قید، ضمانتنامه، اوراق قرضه، رابطه، زنجیر، قرارداد الزاماور، عهد ومیثاق، رهن کردن، تضمین کردن سایر معانی: (هرچیزی که به هم وصل کند یا بچسباند یا سفت کند یا ...
تحریک استخوان [اَرتاپزشکی] استفاده از میدانهای الکتریکی یا مغناطیسی برای تحریک استخوان شکسته به جوش خوردن
واژههای مصوب فرهنگستان
تیمارستان سایر معانی: (در کشتی) پوشش یا سایبان روی دریچه ی کف عرشه ی کشتی، نوانخانه دیوانگان
لفظ قلم، کتابی، غیر متداول سایر معانی: دارای دانش کتابی (تئوری ولی نه عملی)، (واژه ی نسبتا منفی) کرم کتاب، کسی که همیشه سرش در کتاب است، میرزا قلمدان، وابسته به کتاب
رساله، کتابچه، جزوه، دفترچه، کتاب کوچک سایر معانی: دفترچه، کتابچه [نساجی] جزوه
(امریکا - با the) جای دورافتاده، سولقان، جهنم دره، کوره دهات، پشت پسله، (عامیانه) جنگل، جای پردرخت، پشت پسله that university is located in the boondocks آن دانشگاه در جای دورافتادهای واقع شد ...
گیاه شناسی، کتاب گیاه شناسی، گیاهان یک ناحیه، زندگی گیاهی یک ناحیه سایر معانی: (به منظور پژوهش علمی) گیاه گردآوری کردن، گیاهان منطقه ی بخصوص [نساجی] پارچه بتانی - فاستونی از پشم مرینوس ...
(عامیانه) محبوبیت هنرپیشه و توانایی او در جلب مشتری، نمایش (از نظر جلب مشتری)، باجه ی فروش بلیط (در سینما و غیره)، گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش، باجه بلیط فروشی [سینما] گیشه (باجه بلیت فروشی ...
از کار افتادن مغز و کلیه ی فعالیت های مغزی (در برخی از کشورها مرگ قانونی تلقی می شود)، مرگ مغزی
نیروی فکری، قدرت مغزی، خرد، (قدیمی) بیمار روانی، دیوانه، وابسته به اختلال روانی، گیج