لیست واژه‌ها

parasitic DNA

دِنای سربار [زیست‌شناسی - ژن‌شناسی و زیست‌فنّاوری] ← دِنای خودخواه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

parasitic element passive element

[برق و الکترونیک] عنصر پراکنده ؛ عنصر غیر فعال جزآنتنی که به عنوان بخشی از آرایه آنتن جهت دار عمل می کند ولی هیچ اتصال مستقیمی به فرستنده یا گیرنده ندارد. عنصر پراکنده انرژی دریافت شده را با ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

parasitic oscillation

[برق و الکترونیک] نوسان پراکنده نوسان خودنگهدار نامطلوی یا ضربه های گذرایی که در مدار نوسان ساز یا تقویت کننده خود به خود ایجاد می شود و معمولاً بسامد آن بیشتر یا کمتر از بسامد کار صحیح است.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

parasiticide

انگل کش، عامل طفیلی کش، ماده انگل کش

دیکشنری انگلیسی به فارسی

parasitism or parasitic or parasitic

[زمین شناسی] زندگی انگلی رابطه انگلی، حالتی که یک موجود غذا و دیگر احتیاجات خود را از موجود زنده ای دیگر تأمین می کند و اگرچه طی این فرآیند موجود مزبور را نمی کشد ولی معمولاً به آن آسیبهای م ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

parenthetic

معترضه، بطور معترضه سایر معانی: بطور معترضهparenthetic(al)معتر­، معترضه دار، وابسته به عبارت یا جمله معترضه، درجشده

دیکشنری انگلیسی به فارسی

parenthetical

وابسته به دو کمانک، پرانتزی، کمانکی، (قرار داده شده) میان دو کمانک، دارای کمانک

دیکشنری انگلیسی به فارسی

parking characteristics

[عمران و معماری] ویژگیهای پارکینگ

دیکشنری انگلیسی به فارسی

parthenogenetic

بکرزا [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] ویژگی گیاهی که بتواند از کامۀ نر و ماده، بی‌آنکه لقاحی صورت گیرد نُتاجی به دست دهد

واژه‌های مصوب فرهنگستان

partially elastic

[عمران و معماری] جزئی ارتجاعی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

partially participating

[حسابداری] مشارکت جزئی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

partially participating preferred stock

[حسابداری] سهام ممتاز با مشارکت جزئی در باقیمانده سود

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید