اذرخش، صاعقه، سنگ اذرخشی، صاعقه زدن سایر معانی: آذرخش، برق، رعد و برق، تندر و آذرخش [آب و خاک] صاعقه، صاعقه زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندر، رعد، آسمان غرش، غرش، غریدن، غرش کردن، رعد زدن، آسمان غرش کردن، با صدای رعد اسا ادا کردن سایر معانی: آسمان غرنبه، آسمان غره، صدای تندر، غرنبه، (قدیمی) گور، درک، جهنم دره (thunderation ه ...