تکان دادن، زدن، تپیدن، جهند کردن، بضربان افتادن سایر معانی: (به ویژه قلب) تپیدن، ضربان داشتن، پکیدن، به نبض در آمدن، لرزیدن، ارتعاش داشتن، پر از جنبش و حرارت بودن، زدن نب، تپیدن قلب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی