texture

بافت [موسیقی] ارتباط لایه‌های صوتی مختلف در یک قطعۀ موسیقی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

texture

شالوده، بافت، بافندگی، بافته، تار و پود، پارچه منسوج، دارای بافت ویژهای نمودن سایر معانی: بافت (روش بافتن)، ویژگی، خصوصیت، نهاد، ترکیب، ساختار، (نرمی یا زبری و غیره) پرماس، دارای بافت بخصوص ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

texture rug

[نساجی] قالی تکسچر- نوعی قالی ماشینی قدیمی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

textured fabric

[نساجی] پارچه دارای طرح برجسته - پارچه بافته شده از نخ تکسچره شده

دیکشنری انگلیسی به فارسی

textured vegetable protein

پروتئین بافت‌دار گیاهی [علوم و فنّاوری غذا] هر پروتئین گیاهی که به‌صورت ذرات یا قطعاتی به شکل‌های مختلف به آنها بافت می‌دهند و عرضه می‌کنند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

air textured yarn

[نساجی] نخ تکسچره شده با هوای فشرده

دیکشنری انگلیسی به فارسی

amorphous texture

[زمین شناسی] بی شکل (از نظر بافت وساخت)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

aphanitic texture

بافت ناویدا [زمین‌شناسی] بافتی در سنگ‌های آذرین با دانه‌های بسیار ریز که با چشم غیرمسلح دیده نمی‌شود

واژه‌های مصوب فرهنگستان

argillaceous texture pelitic texture

[نفت] بافت رسی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

coarse texture

[خاک شناسی] بافت درشت [آب و خاک] بافت درشت

دیکشنری انگلیسی به فارسی

crustified texture or crustified or crustified

[زمین شناسی] بافت پوسته ای

دیکشنری انگلیسی به فارسی

decussate texture

بافت ضربدری [زمین‌شناسی] ریزبافتی در سنگ‌های دگرگونی که در آن بلورهای هم‌جوار به‌صورت نامنظم و در جهت‌های متقاطع قرار گرفته‌اند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

لیست واژه‌ها

texture

texture

texture rug

textured fabric

textured vegetable protein

air textured yarn

amorphous texture

aphanitic texture

argillaceous texture pelitic texture

coarse texture

crustified texture or crustified or crustified

decussate texture

واژه‌نامه‌ها