[ریاضیات] عمل سه تایی، عمل سه جایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] نسبت سه تایی، رابطه ی سه تائی
[ریاضیات] مجموعه ی سه سه ای کانتور، مجموعه ی کانتور، نا پیوستار کانتور
شکل سهبخشی ترکیبی [موسیقی] شکلی سهبخشی که در آن هریک از بخشها خود شکلی سهبخشی دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
چهار تایی، چهار واحدی، چهار عضوی سایر معانی: (شیمی) ترکیب چهار بخشی (یا چهار عاملی)، چهار عنصری، آمیزه ی چهار جزئی، دارای یک اتم متصل به چهار اتم کربن، چهار کربنی، چهارگانه، چهارین، چهارم، چ ...
[برق و الکترونیک] آلیاژ چهار تایی
(در ساختن حلال ها و گندزداها) ترکیب چهار اتمی آمونیاک
[برق و الکترونیک] کلید زنی جا به جایی فاز چهار سطحی مدله سازی عامل موج با دو جریان داده غیر برگشتی به صفر ( NRZ ) موازی به طریقی که دادنه ها به صورت جا به جاتیی فاز 90 درجه حامل، ارسال شوند. ...
[ریاضیات] رابطه ی چهارتایی، نسبت چهارتای
[برق و الکترونیک] سیگنال دهی چهار سطحی سیگنال دهی ای که در ان اطلاعات با حضور و عدم حضور یا تغییرات مثبت و منفی چهار مجزای یک پارامتر محیط انتقال سیگنال دهی نشان داده می شوند .
عدد چهار، چهار سایر معانی: گروه چهارتایی، چهارتا، چهارگانه، چهار عدد، چهار ساله، قایق تندرو چهار نفره [برق و الکترونیک] چهار [ریاضیات] چهار
همبَسپار سهتایی [شیمی] بسپاری که شامل سه تکپار متفاوت است