[حسابداری] قراردادهای فسخ شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] خط ختم شده خط انتقالی که به مقاومتی معادل با مشخصه امپدانیس خط ختم می شود . به طوری که هیچ گونه باز تابش و موج ایتساده ای به وجود نیاید .
معلوم، محدود، مقرر، تعیین شده، مستقر شده سایر معانی: (ثابت و دارای محدوده های دقیق و تعیین شده) معین، بندار، پایست، مورد توافق، جازم، صریح، قطعی، نهایی، گمارده [عمران و معماری] معین [حقوق] م ...
(زیست شناسی) تقسیم سرنوشت ساز (تقسیم یاخته ها در تخم به طریقی که یاخته های تولید شده همگی مونث بوده و قدرت ایجاد جنین را نداشته باشند)
(گیاه شناسی) رشد محدود، بالش کراندار (رشد ساقه که حد آن با پیدایش شکوفه تعیین می شود و همچنین رشد معین هر گیاه که در dna پیش بینی شده است)
خرد کردن، بر انداختن، دفع افات کردن، منهدم کردن، منقرض کردن، بکلی نابود کردن سایر معانی: ریشه کن کردن، نابود کردن، از بین بردن، منقر کردن
[عمران و معماری] نامعین خارجی
بی نتیجه، نا معین، سیال، معلق، نا مشخص، پادر هوا سایر معانی: تعیین نشده، نامعلوم، مقرر نشده، مبهم [عمران و معماری] نامعین [برق و الکترونیک] نامعین [ریاضیات] مجهول، نامشخص، نامعین، مبهم، متغی ...
(جانورشناسی - تقسیم تخم به یکان های متعدد که هر کدام تبدیل به سازواره ی مستقلی می شوند) شکافش بی شمار
[ریاضیات] معادله ی سیاله
[ریاضیات] صورت مبهم، صورت نامعین
بی پایان