زود گذر، سپنج، انی، موقتی، موقت، سپنجی سایر معانی: گریزا، ناپا، گذرا، دم گذر، ناجاوید [برق و الکترونیک] موقت [مهندسی گاز] موقتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] حسابهای موقت
[زمین شناسی] سطح اساس موقتی - سطح دریاچه، لایه سنگی مقاوم یاسطح اساس دیگری که بالاترازسطح دریا باشد.
تدفین امانی [باستانشناسی] تدفین موقت یک جسد تا انتقال آن به جای موردنظر
واژههای مصوب فرهنگستان
پوشش موقت [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پوششی برای حفاظت یا تزیین زیرآیند (substrate) در مدتی محدود که بهراحتی قابل برداشتن است ...
[کامپیوتر] مجموعه داده موقتی .
[کامپیوتر] خطای موقتی .
[شیمی] سختی موقت [صنایع غذایی] سختی موقت آب : در صنایع غذایی به سختی مربوط به بیکربنلتها ی منیزیم و کلسیم آب اطلاق میشود که در اثر حرارت دادن تبدیل به کربنات شوند و رسوب میکنند و لذا آب ازنظ ...
برسازۀ موقت [پیوند] نوعی برسازۀ ثابت یا متحرک که برای مدتزمانی کوتاه نصب میشود
[نساجی] ریتارد موقت - ماده تعاونی ریتارد موقت ( جهت رنگرزی پلی استر در جوش )
[عمران و معماری] راه موقت
[عمران و معماری] وضعیت موقت