[زمین شناسی] پایگاه داده ها با اطلاعات مشخص شده از نظر زمانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] متوسط سرعت زمانی
ناحیۀ گیجگاه [علوم تشریحی] ناحیهای در محدودۀ صدف استخوان گیجگاهی که بال بزرگ شبپره و قسمتی از استخوان آهیانه و قسمتی از استخوان پیشانی در آن قرار دارد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رابطه زمانی [اصطلاحشناسی] رابطه پیایندی/ رابطه توالی براساس وقوع رخدادها در طول زمان
تسکین دادن، وقت گذراندن، بدفع الوقت گذراندن سایر معانی: مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
موقتا، بطور موقت
زود گذر، سپنج، انی، موقتی، موقت، سپنجی سایر معانی: گریزا، ناپا، گذرا، دم گذر، ناجاوید [برق و الکترونیک] موقت [مهندسی گاز] موقتی
[حسابداری] حسابهای موقت
[زمین شناسی] سطح اساس موقتی - سطح دریاچه، لایه سنگی مقاوم یاسطح اساس دیگری که بالاترازسطح دریا باشد.
تدفین امانی [باستانشناسی] تدفین موقت یک جسد تا انتقال آن به جای موردنظر
پوشش موقت [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پوششی برای حفاظت یا تزیین زیرآیند (substrate) در مدتی محدود که بهراحتی قابل برداشتن است ...
[کامپیوتر] مجموعه داده موقتی .