خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، خوی، طبع، قلق، ابدیده کردن، درست ساختن، درست خمیر کردن، میزان کردن، مخلوط کردن، اب دادن، ملایم کردن سایر معانی: تعدیل کردن، توام کردن، درآمیختن، (فلز) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دماآماسنج [علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی که منحنی تغییرات دمایی شکلات را در حین فرایند دماآمایی ترسیم میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
روش نقاشی با رنگ مات یا رنگ بی جلا (به ویژه رنگ آمیخته با زرده ی تخم مرغ) [عمران و معماری] رنگ لعابی [نساجی] رنگ لعابی
مهمانخانۀ خشک [گردشگری و جهانگردی] مهمانخانهای که در آن مشروبات الکلی ارائه نمیشود |||متـ . هتل خشک
جنبش میانهروی [اعتیاد] جنبشی اجتماعی که بر تعدیل و محدودسازی مصرف الکل از سویی و واداشتن دولت به وضع قوانین ضد مصرف الکل از سویی دیگر تأکید دارد ...
میانهرو [اعتیاد] ویژگی فردی که رفتاری میانهروانه در مصرف الکل دارد
جنگل بارانی معتدله [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] نوعی جنگل بارانی که در مناطق معتدله میروید
میانه روی، اعتدال
[مهندسی گاز] جزءاندازه گیری حرارت
دما، درجه حرارت، درجه گرما سایر معانی: گرما، حرارت، تب [خودرو] شدت دما [شیمی] دما [عمران و معماری] درجه حرارت - دما [برق و الکترونیک] درجه، حرارت، دما [صنایع غذایی] درجه حرارت، دما [مهندسی گ ...
[مهندسی گاز] هشداردهنده درجه حرارت
[آب و خاک] نابهنجاری دما، غیر نرمال بودن دما