[برق و الکترونیک] موج مدوله شده ی تلگراف موجی که با تغییر دامنه یا بسامد موج پیوسته با کلید زنی تلگرافی به دست می آید .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(گیاه شناسی) یونجه ی هندی (desmodium gyrans - بومی نواحی حاره ای آسیا)
[برق و الکترونیک] فرستنده تلگراف دستگاهی که منبع توان الکتریکی را کنترل می کند تا سیگنال های تلگراف را برای ارسال سیمی یا رادیویی تولید کند .
[برق و الکترونیک] تلگراف حاملی نوعی سیستم تلگراف که در آن موج حامل تک - بسامدی جهت ارسال روی خطوط سیمی مدوله می شود .
دستهتلگراف موتور [حملونقل دریایی] دستگاهی برای انتقال مکانیکی یا الکتریکی و دریافت دستورهای بین دو ایستگاه در یک شناور
واژههای مصوب فرهنگستان
قبلا اگاهانیدن، از پیش اخطار کردن سایر معانی: (از) پیش هشدار دادن، برحذر داشتن، پیش آگاهی دادن
سیم، سیم تلگراف، تلگراف، مفتول، مفتول کردن، مخابره کردن، سیم کشی کردن سایر معانی: سیمی، ساخته شده از سیم، سیم خاردار، نرده ی سیمی، تلگرام، تلگرافی، به سیم مجهز کردن، (با سیم) بستن، متصل کردن ...
در گذشته، دستهتلگرافی در سینهگاه کشتی که برای برقراری ارتباط بین پل فرماندهی و مسئول مهاربندی به کار میرفت [حملونقل دریایی]
دستگاهی برای انتقال مکانیکی یا الکتریکی و دریافت دستورهای بین دو ایستگاه در یک شناور [حملونقل دریایی]