[نساجی] ثبات در مقابل بخار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیج، مبهم، مه دار، نا معلوم سایر معانی: مه آلود، گرفته، غبارآلود، (کمی) دودآلود (از fog روشن تر و خفیف تر است)، نامشخص، ناروشن، مه گرفته
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته، داغ کردن یا شدن، بگرمی سایر معانی: تفت، تفتان، پرادویه، تند (مزه یا بو)، دهان سوز، پرشور، زود خشم، آتشی ...
معمارى : تشویه شیمى : تشویه [شیمی] تشویه، برشته کردن [عمران و معماری] تشویه
تحریک شده، پر بخار، دارای بخار مه الود، شبیه بخار سایر معانی: گرم و مرطوب، وابسته به یا پر از بخار، بخاری، بخار دار، بخار زا، بخار دهنده، بخار آور، پرحرارت [مهندسی گاز] پربخار، پرحرارت ...
یاری، همکاری، اشتراک مساعی، هم نیروزایی، کار توام سایر معانی: هم کرداری، هم کردار گری، هم نیروبخشی، هم نیروبخشگری
دستگاهی که مواد غذایی را با بخار آب میپزد|||متـ . بخارپز [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
حمله به یک فرد در مکان عمومی با هدف سرقت اموال او [علوم نظامی]